Quantcast
Channel: پايگاه اطلاع رسانی بنياد شهيد و امور ايثارگران - آخرين عناوين ایلام :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4213

یک دانه خرما!

$
0
0
به گزارش ایثار از ایلام؛ شهید کاظم فلاحی فرزند علی پاشا اول مهرماه ۱۳۴۵ در بخش صالح آباد از توابع شهرستان مهران به دنیا آمد. از همان ابتدای کودکی در کنار پدر و مادر به نماز می ایستاد و همیشه دوست داشت نماز را با جماعت بخواند. از لحاظ اخلاقی و رفتاری زبان زد خاص و عام بود. با همسالانش بسیار مهربان بود و همیشه سعی می کرد به فقرا و افراد نیازمند تا حد امکان کمک کند و هیچوقت آزار و اذیتش به کسی نمی رسید. بسیار درس خوان بود و به دوستان خود در درس خواندن هم کمک می کرد. پس از اخذ مدرک دیپلم  در سال ۱۳۵۹ به عنوان بسیجی وارد جبهه شد و در اکثر مناطق عملیاتی از جمله قلاویزان شرکت کرد و بلاخره در سلیمانیه عراق و در درگیری با مزدوران بعثی در دوازدهم اسفندماه ۱۳۶۴ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و به آرزوی دیرینه خود رسید. مزار این شهید در زادگاهش قرار دارد. یک دانه خرما، راوی خاطره صيدمراد احمديان همرزم شهید تابستان سال ۱۳۶۱ بود. آن زمان من مسئول تداركات و رساندن اقلام غذايي به جبهه‌ها بودم، يك روز براي ديدار با خانواده راهي منزل شدم، خانه‌ي ما در بخش صالح‌آباد بود، بين راه كاظم را ديدم، من و كاظم دوست و همسايه بوديم، او را سوار كردم تا به اتفاق هم به صالح‌ آباد برويم. مقداري خرما همراه داشتم، به او خرما تعارف كردم. كاظم يك دانه خرما برداشت. وقتي كه بحث پيش آمد و فهميد كه اين خرماها را من بايد براي جبهه‌ها مي‌رساندم و از آن‌ها به او تعارف كرده‌ام برآشفته شد. تا به آن‌وقت او را چنين عصباني نديده بودم. از ماشين پياده شد و رفت. آخر شب مي‌خواستم بخوابم كه متوجه شدم يكي در خانه‌ي ما را محكم و پشت سرهم مي‌زند. رفتم در را باز كردم، ديدم كاظم با يك بسته خرما پشت در است. گفتم: چه شده كاظم اين وقت شب؟! گفت: اين را بگير و بگذار جاي آن خرمايي كه خوردم! از آن برخورد كاظم متعجب شدم زيرا چنين نكات ريزي كه ما همه روزه با آن‌ها مواجه مي‌شديم اما در رعايت آنها غفلت مي‌كرديم. انتهای پیام/

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4213

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>